چه زیبا خالقی دارم دلم گرم است می دانم که فردا باز خورشیدی ، میان آسمان ، چون نور می آید
شبی می خواندم با مهر سحر می راندم با ناز چه بخشنده خدای عاشقی دارم که می خواند مرا ، با آنکه میداند گنه کارم اگر رخ بر بتابانم دوباره ، می نشیند بر سر راهم دلم را می رباید ، با طنین گرم و زیبایش که در قاموس پاک کبریایی ، قهر نازیباست چه زیبا عاشقی را دوست می دارم دلم گرم است می دانم ، که می داند بدون لطف او ، تنهای تنهایم اگر گم کرده ام من راه و رسم بندگی ، اما دلم گرم است ، می دانم ، خدای من ، خدایی خوب می داند ...
مرا باد آفریدند، تو را باران...!
تورا باد برد، مرا باران....!
کوله بارم را، خواهم بست....!
امروز هم مثل همیشه،...!
دیروز خوبی نخواهد بود.....!
تو همنشین بادی و من همنشین باران....!
و فردا...!
هم باد خواهد آمد و هم باران....!