اولین روز بارونی رو بخاطر داری؟

غافلگیر شدیم دویدیم و خندیدیم و به شالاپ شولوپ های گل آلود عشق ورزیدیم.

*

*

*

دومین روز رو چطور؟

پیش بینیش کرده بودیم،چتر آورده بودی و من غافلگیر شدم.سعی میکردی من خیس نشم و شونه سمت چپ تو کاملا خیس شده بود..

*

*

*

سومین روز رو چطور؟

گفتی سرت درد میکنه و حوصله نداری سرما بخوری.چتر را کاملا بالای سر خودت گرفتی و شونه سمت راست من خیس بود...

*

*

*

چهارمین روز رو چطور؟

به خاطر داری که با یه چتر اضافه اومده بودی و برای اینکه پین های چتر به چش و چالمون نره مجبور شدیم دو قدم دورتر ازهم راه بریم.

*

*

فردا دیگه برای قدم زدن نمیام.... تنهایی برو..

تنهایی برو...